در روزهای 26 و 27 اردیبهشت ماه 1370 در جلو ورودی غرفهی انتشارات خارجی چهارمین نمایشگاه بینالمللی كتاب تهران، طومار پارچهای بزرگی تحتعنوان «بیانیهی چنور» (The manifestation of Chonoor) از طرف كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان در معرض دید بازدیدكنندگان قرار گرفت.
گرافیست جوان كرد، مظفر شیدایی كه فارغالتحصیل رشتهی گرافیك از مجتمع دانشگاهی هنر است با همكاری بیست نفر از دوستان دانشجوی خود در امور اجرا، خوشنویسی و ترجمه، در مدت چهل شبانهروز كار طومار تصویری خود را به ابعاد صد متر در 180 سانتیمتر، شب قبل از نصب، به پایان رسانید. او در بارهی كار خود میگوید:
«حوادﺚ اخیر كردستان عراق و خیل ﻋظیم آوارگان، مرا شدیدا تحت تاﺜیر قرار داد و از آنجا كه هیچ بیانی برای من راحتتر از تصویر نیست، این فاجعه را به تصویر درآوردم.»
این طومار كه قرار است پس از ﻨصب چند روزه در جلو ساختمان نمایندگی سازمان ملل متحد – كمیساریای عالی پناهندگان، همچون اعتراﻀﻴﻪای بر سركوب، قتل عام و كشتار مردم بیدفاع كردستان عراق به نشانی مقر سازمان ملل متحد و مجامع بینالمللی دفاع از حقوق بشر ارسال گردد، بر پایهی نامهی «چنور» – یك دختر بچهی كرد عراقی – طراحی شده است كه به حال اﺴﺘﻴﺼﺎل در مرز تركیه به دام افتاده، نه راه پیش دارد و نه دل و گام پس. و از همانجا نامهای اعتراﺾآمیز و مددجویانه به عنوان «آقای كمك به بشر» مینویسد و به زبانی كودكانه، شرح حال خود میگوید. (این نامه به زبان كردیست كه در طومار به فارسی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.)
طومار، در واقع به تصویر درآوردن گرافیكی نامهی اوست:
یك آبادی كردستان، با آسمانی آبی و كشتزارهایی شخمزده و خانههایی ساده و مهربان، به دست فاشیستها بمباران میشود و چنور به همراه پدر، مادر و برادر نوزاد خود از وحشت میگریزند. اینك دیگر رد آبیرنگ پاهای كوچك و ﻀﻌﻴﻒ چنور است كه به ﻤﺜﺎبهی عامل تداوم تصویری و پیوستگی داستانی، سعی در القای عمق فاجعه دارد.
مرگ برادر و بیماری شدید چنور، سرما و باران شدید، ﻄﺒﻴﻌﺖ وحشی، كورهراههای پرسنگلاخ، بیراههرفتنها، شب خوفانگیز كوهستان، عبور وحشتزای زن و مرد و كودك با ﻄﻧﺎب از رودخانهی مابین درهها، تلفشدنها، زخم، خون، مرگ، درد غربت و آوارگی، انبوه پاهای ناتوان و خیل ﻋﻈﻳﻢ بیپناهان درمانده، دیوار مرزی از سیم خاردار و دیگر سیاهی و آیندهای مبهم و تاریك.
هرچند «بیانیهی چنور» بی هیچ نشانی از ایستادگی و مبارزهی مردم در كردستان، راهپیمایی آوارگی را از سكون آغاز میكند، اما در طی مسیر با نمایش جابهجای رگبار گلولهها، سرنیزهها، شنی تانكها و رد پاهای بزرگی كه نمود ﻧﻈﺎمیگری و فشار نیروهای سركوب و زور دولتی علیه مخالفان است، شدآمد پیوستهی مرگ را چون ترجیعبندی شوم تكرار و تا حدی انگیزهی مهاجرت گستردهی كوچندگان را توجیه میكند.
شیدایی با استفادهی درست و دقیق از شابلون، انتخاب حسی رنگها، رنگآمیزی ساده و حتی شتابزده، پرهیز از زیباییهای آرایشی، بهكارگیری نمادهای گرافیكی و بهویژه سعی در القای حركتی آنها، با توجه به امكانات طول و عرض كار، دست به تجربهی جدیدی در كار مانایی پوسترهای روز میزند.
طومار تصویری «بیانیهی چنور» كه از ژرفای احساسی و مهارتهای ذهنی و فنی مظفر شیدایی حكایت دارد، گوشهای از زندگی پرتلاﻄﻢ مردم كرد را تصویر میكند كه در آن، كوچ غمانگیز اخیر كردها بهانهایست برای دادخواهی و محكومكردن نسلكشی در عراق كه توهینیست به وجدان آگاه بشریت.
برای شیدایی و هنر واقعگرایش، موفقیت بیشتری آرزو دارم.
نامهی چنور به سازمان ملل متحد
آقای كمك به بشر!
برادر من كه كوچك بود و از پستان مادرم شیر میخورد، مرد. خودم وقت شب، سرفه میكنم. عبدالله گفت شاید تو هم مردی. من نمیترسم اما مادرم ﻏﺻﻪ میخورد. برادرم را در ﺼحرا توی خاك ﮕﺬاشتند. توی ﺻحرا آدمهای دیگر هم بودند. همه میگفتند از آب برویم ﻄرف دیگر، راحت میشویم.
پدرم وقتی مرا ﮕﺬاشت زمین، افتادم توی گل. موی سرم پر شد از گل. مادرم گفت پدرت برمیگردد. پدرم وقتی هواپیماها از آسمان آمدند، دیگر نیامد. برادرم در بهشت است. مادرم گفت كه او میرود به بهشت. در آنجا هر روز به او شیر میدهند. او در بهشت میشود پروانه.
چادر ما سرد است. از زیرش باد میآید تو. دوای خوب برایم بفرست. اگر من مردم، مادرم گریه میكند.
ﻋﺛمان گفت: «نامه نمینویسم. آقای كمك به بشر كیست؟ راست نمیگوید. اگر او راست بگوید كه ما اﻴﻧﻄﻮر نمیشویم.»
من زیاد گرسنه نمیشوم اگر سرفه نكنم. دوای خوب برایم بفرست، تا مادرم ﻏﺻﻪ نخورد اگر من بمیرم.
چنور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این گزارش بار اول در تیر ماە ١٣٧٠ (تابستان ١٩٩٠)، در نشریە چیستا، شمارە ١٠، سال هشتم چاپ شد.